روز ديدار92/3/7
شب سه شنبه رفتيم خونه خاله پروانه كه صبح از اونجا با خاله بريم بيمارستان اون شب تا صبح چشم روي هم نزاشتم صبح ساعت 5/30دقيقه رفتيم بيمارستان بعد پذيرش من و بردن بالا توي قسمت زايمان اونجا خاله و بابا پشت در بودن لباس سبز بهم دادن گفتم بپوشم خيلي استرس داشتم لباسارو كه پوشيدم رفتم به يه بخش اونجا براي عمل آمادم كردن ساعت 8 يه خانومي با يه ويلچر اومد منو برد پشت درب آسانسور بابا و خاله بودن تا اونارو ديدم گريم گرفت بابا هم پيشونيمو بوسيد و من رفتم توي آسانسور به سوي اتاق عمل وارد اتاق عمل كه شدم خوابوندنم روي تخت دستيار بيهوشي بعد ماينه بهم گفت بايد بي حسي بشم چون زربان قلبم بالاست بيهوشي نميشه من كه ميترسيدم همش ميگفتم نه نه ...
نویسنده :
مامان نانا
17:39